نویسنده: ملا احمد نظیری کردستان جدا از طبیعت دلربایش صاحب شیر مردان و شیر زنانی است که این آب و خاک به وجود چنین بزرگانی به خود میبالد. -بزرگانی که در نهایت قناعت و خضوع به مدارج عالی علمی و دینی و هنری دست یافتهاند و سرآمد زمان خویش گشتهاند. -بزرگانی که میبایست داستان زندگیشان فانوس راهمان میگشت و بحث از بزرگواریشان را سینه به سینه نقل و آنرا ماندگار میکردیم اما افسوس به هر دلیلی در هیچ کتاب و منبعی یادی از ایشان نشده است. -بزرگانی همچون روناک یاسین مریوانی استاد بزرگ اسطورهشناسی دنیا؛عالم فقیه ملا احمد نودشی؛ماموستا ملا عبدالکریم مدرس و…که هر کدام صاحب تألیفاتی زیاد بودهاند، و چندین و چندین بزرگوار دیگر. دور نرویم که ماموستا ملا حسن دزلی که نزدیک به یک قرن از درگذشت ایشان میگذرد در هیچ کتابی آن طور که شایسته است نامی برده نشده است؛ کسی که به نام یک دانشمند کورد در دانشگاه الأزهر صاحب کرسی استادی بود؛ کسی که در اوج فقر و قناعت به چنین درجهای دست یافت و تا آخر عمر زندگیش را با قناعت گذراند. ملا حسن دزلی این عالم فقیه و آگاه درد آشنا و شاعر توانا، متخلص به هجری فرزند ملا محمدبن محمدرضا در سال ۱۲۷۵ه.ق از خانوادهی مردوخیان اورامان در روستای «وهیسیا » اورامان چشم به جهان گشود. در سن ۶ سالگی شروع به تحصیل کرد. سپس مقدمات را نزد پدر بزرگوارش آموخت. در روستای « دهرگایشیخان » نزد حاجی شیخ یوسف صرف و نحو و منطق را فرا گرفت. سپس برای رسیدن به مدارج عالیتر به شنو، لاجان و روستاهای اطراف بیاره و… میرود. نزد عالم بزرگ ههولیر نیز کسب علم کرد. سپس به سلیمانیه رفت و بعد به موکریان رفته و در خدمت استاد اعظم ههولیر اجازهی اجتهاد گرفت و در روستای «سهنگان» به تدریس پرداخت. و بعد نیز در دهرگایشیخان تدریس نمود. چندی بعد دهگاشیخان را به قصد «دزلی» ترک نمود و در بانیشار از مناطق همجوار «شارهزور» هم به تعلم پرداخت. گفتنی است او به دنبال استاد ماهر بود فقر و هزاران سختی را برای حاضر شدن در محضر آنان قبول میکرد. بر اثر مسئله طلاق که برای وی در (بانیشار)پیش میآید و ملاهای آن زمان حکم به جدایی او و همسرش مینمایند اما ملاحسن آن را باطل میداند و به جرأت فتوا میدهد که هیچ طلاقی واقع نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده است. بر اثر همین فتوا او را به بغداد نزد مفتی بزرگ بغداد میفرستند او در نزد چندین ملای دیگر به صراحت نظرات و فتواهای خود را بیان میکند در آنجا به دلیل دانش و شهامت او، کرسی مفتی و قاضیالقضات را به او میدهند اما او در خواست تحصیل در دانشگاه الازهر مصر یا مدینه را میدهد، که قبول میکنند. سپس به الازهر مصر میرود و بعد از سه سال تحصیل در آنجا به کرسی استادی دانشگاه نائل میگردد و حدود ۹سال استاد این دانشگاه میباشد. چنانچه در دیوان اشعار ایشان آمده پس از ۷ سال تدریس و تحصیل در جامع الازهر دلش سخت هوای وطن میکند و شیفته و بیقرار، دست از کرسی استادی میشوید و راهی مناطق اورامان میشود و میسراید: «شهرته ههورامان به جێ نههێڵم مهگهر ئهوساته که به جێ دێڵم». ماموستا دزلی نیز همانند اکثر علمای کردستانات، پیرو مشایخ طریقت نقشبندی بوده اما مرید هیچ شیخی نبود [اصطلاحا دست بیعت نداده بود]. ملااحمد برادرزادهی ماموستا حسن میگوید: وی بسیار اهل مطالعه و تحقیق در علوم دینی بود مخصوصا در فقه و اصول؛ و مرید هیچ شیخی از شیوخ کردستانات نبود. البته وی اشعار عرفانی فراوانی دارد و از پیروان عرفان و تصوف بوده است. از جنبه های شخصیتی ملا حسن برخورد روشنفکرانهاش با مسائل دینی و قاضی القضاتی وقت در بین مردم وماموستاهای وقت منطقه در کردستان و بخصوص منطقه مریوان و اورامان، که نمونهاش خطبهی تاریخی خرمال عراق زمانی که امام جمعه وقت در آن جا نمیباشد با اسرار مردم خطبهی مشهور را میدهد و…. اما شهرت ملا حسن دزلی بیشتر به عنوان فردی مفتی در وقت خود و شاعری وی که در آن زمان زبانزد خاص و عام بوده و اکثر شاعران کورد زبان وقت درباره وی چنین اظهار نظر نمودهاند: چنانچه ماموستا سواره ایلخانیزاده دربارهاش میگوید: کورد شاعر شوخ طبعی همچون ملا حسن ندیده. یا ماموستا هیمن میگوید: که به نظرم ادب کوردی ملا حسن را کم داشت. و یا ماموستا قانع که میگوید: اگر مثل ملا حسن شاعر میبودم صدای مظلومیت ملت کرد را به تمام جهان میرساندم و…. از ملا حسن یک دیوان برجای مانده است این دیوان اثر زنده ادبیات کردی است که باید آن را از لحاظ کاربرد صناعات و آرایههای ادبی شاهکار نامید. وی با توانمندی و اشراف و آگاهی تام به اصول و فنون شعری از تمام آرایههای لفظی و معنوی در شعر خود استفاده نموده است و علاوه بر آن به ۳ زبان اصیل ایرانی یعنی کردی، هورامی، فارسی و نیز به زبان مذهبی یعنی عربی شعر سرود است و با مهارت بی نظیری این ۴زبان را در هم ادغام و نوع شعر بدیع و جذابی خلق نموده است که بایستی بیش از پیش مورد توجه مردم و خصوصاً اهل فن و ادبیات قرار بگیرد. تشبیهات ملا حسن دزلی ساده و طبیعی و در نوع خود بینظیرند و زیبای خاصی به کلامش داده است وی بیشتر صنایعی را به کار برده که متناسب شعر اجتماعی است و با زبان لطیف شعری کژیها و ناراحتیهای سطح جامعه را به بهترین شکل بیان نموده است. بیشتر اشعار ملا حسن دزلی ریشه در فرهنگ عامه و محلی مردم منطقه هورامان به طور احض دارد و بنا براین میتواند هویت اجتماعی زمانه خود را به خوبی و بروشنی برای ما واکاوی نماید. اشعار ماموستا به نوعی میراث قوم ایرانی است گر چه میتوان مدعی بود که شاهکار ملا حسن پا را از منطقه و محل بیرون گذاشته است و سرودن اشعار به زبانهای فارسی و عربی دلیل بر اندیشه جهانی ملا حسن میباشد همان اندیشه انسانیم یا اومانیسم که در آثار بزرگان جهان به چشم میخورد. ماموستا دزلی بسیار اهل عبادت بود. دعای بسیار میخواند و در مورد زکات اموال همیشه افراد را نصیحت میکرد. بسیار قـانع بود تا جایی که یک زمانی، تعدادی از روحـانیون مریوان به دیدار او میروند؛ او یک آش بسیار ساده و مقداری نان بلوط برای آنان حاضر میکند؛ یکی از ماموستایان [به مزاح] میگوید: جناب ماموستا! این چه طرز مهمانداری است؟ حال که گوشت و برنج به ما ندادی لااقل کمی نان شیرینی برایمان فراهم میکردی! ماموستا حسن رحمه الله در جواب میگوید: من نان حرام نمیخورم و نان حلال هم چون سخت بدست میآید، نمیتوانم زیادی آنرا طلب کنم! او با علما و مشایخ کردستانات دیدار و یا نامه نگاری داشته است ؛ از جمله با ماموستا عبدالعظیم مجتهد، جزو بزرگترین عالمان کردستان،زیاد گفتگو کرده است. ملا حسن حدود ۹۰ سال عمر کرد هر چند که همه عمر قناعت پیشه کرد، و با تنگدستی زیست، اما ۱۰ سال آخر را در نهایت فقر و بیچیزی گذراند و در حالی که به سختی راه میرفت برای تهیهی سوخت زمستانش ناچار بود خود به کوه و دشت برود و با پشت هیزم حمل کند. مردی که هرگز طرف مقامی نرفت و هیچ منصبی را نپذیرفت، همواره هدایای کوچک و بزرگ سالکین و متمکنین را پس میفرستاد و این بیت را زمزمه میکرد: «من ههڵوی لووتکهی بهرزی داڵانیم ههرگیز وهک قاڵاو ناکهمه چینه». وی با م.ملاباقر بالک- ماموستا کلاشی هورامان- ماموستا قاضی- م.ههژار و م.هیمن.. نیز دیدار داشته است. این دانشمند سرانجام به سال(۱۳۶۵ ه.ق.) در روستای دزلی چشم از جهان فروبست و همانجا به خاک سپرده شد. منبع: دیوان ملا احمد دزلی
نظرات